قانون تو تنهايي من است و تنهايي من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگيست و اين سرنوشت سادگيست.
چه قانون عجيبي! چه ارمغان نجيبي و چه سرنوشت تلخ و غريبي!
که هر بار ستاره هاي زندگيت را با دستهاي خود راهي آسمان پر ستاره کني
و خود در تنهايي و سکوت با چشمهاي خيس از غرور پيوند ستاره ها را به نظاره نشيني
و خاموش و بي صدا به شادي ستاره هاي از تو گشته جدا دل خوش کني
و باز هم تو بماني و تنهايي و دوري...